English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3873 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
radioactivity U قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
asdic U دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
magnetic dipole radiation U تشعشع دوقطبی مغناطیسی
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
fallout contours U خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
emitter U تشعشع کننده
radiator U تشعشع کننده
radiators U تشعشع کننده
radiant U تشعشع کننده حرارتی
broadside aerial U تشعشع کننده عرضی
glares U تابش خیره کننده تشعشع
glared U تابش خیره کننده تشعشع
glare U تابش خیره کننده تشعشع
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
rem U مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
electroencephalograph U دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
minometer U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
audio U ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
electroencephalogram U منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است موج نگاری مغز
luminance U تشعشع
radiational U تشعشع
flashed U تشعشع
antiradiation U ضد تشعشع
flashes U تشعشع
flash U تشعشع
radiation U تشعشع
emission U تشعشع
total radiation U تشعشع کل
emissions U تشعشع
cosmic rays U تشعشع کاسمیک
emitting U تشعشع کردن
emitted U تشعشع کردن
scattered radiation U تشعشع پراکنده
emits U تشعشع کردن
glary U دارای تشعشع
electronic radiation U تشعشع الکترونی
radiation U تشعشع اتمی
radiacmeter U تشعشع سنج
radiancy U تابندگی تشعشع
x irradiation U تشعشع رونتگن
radiation loss U تلف تشعشع
radiantly U تشعشع بطورمنشعب
radiation pressure U فشار تشعشع
radiation source U منبع تشعشع
thermal radiation U تشعشع حرارتی
corpuscular radiation U تشعشع ذرهای
refulgence U جلال تشعشع
fluorescence U تشعشع ماهتابی
space radiation U تشعشع رادیویی
induced radiation U تشعشع القایی
neutron radiation U تشعشع نوترونی
prompt radiation U تشعشع کامل
dosimeter U تشعشع سنج
nuclear radiation U تشعشع هستهای
radioscopy U تشعشع سنجی
ray U تشعشع داشتن
ray U روشنایی تشعشع
radiance U تابندگی تشعشع
aura U تشعشع نورانی
intensity of radiation U شدت تشعشع
auras U تشعشع نورانی
fluorescent radiation U تشعشع فلورسنت
emit U تشعشع کردن
radiometer U تشعشع سنج
radiation intensity U شدت تشعشع اتمی
x radiation U تشعشع اشعه مجهول
directive radiation U تشعشع جهت دار
radiological survey U تجسس تشعشع اتمی
ultra violet radiation U تشعشع ماوراء بنفش
background count U عکس العمل تشعشع
radio active U دارای تشعشع اتمی
candescent U دارای تشعشع یاگرمای شدید
radiological U رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
broad beam headlamp U نور افکن با تشعشع عرضی
emissivity U قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
roentgen U واحد سنجش تشعشع اتمی
solar flare U تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
isodose rate U خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
fluorescent U لامپ مهتابی دارای تشعشع
phosphorism U مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
luminous flux U جریان تشعشع در طول موج مریی
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
roentgen U واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
ground swell U امواج
ground control U دستگاه کنترل کننده زمینی
gravitational waves U امواج گرانشی
sky wave U امواج اسمانی
oscilloscope U اشکارسازی امواج
radio waves U امواج رادیویی
brain waves U امواج مغزی
gravitational waves U امواج جاذبه
wander wave U امواج سیار
gravity waves U امواج ثقلی
spoondrift U ترشح امواج
incoherent waves U امواج همدوس
reverberations U برگشت امواج
reverberation U برگشت امواج
pulse U امواج ضربانی
tosser U دستخوش امواج
transient wave U امواج سیار
pulsed U امواج ضربانی
thermal waves U امواج گرمایی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
crashing waves U امواج خروشان
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
emission U انتشار امواج
interference U تداخل امواج
pulsing U ضربان امواج
ground waves U امواج زمینی
tidal waves U امواج جزرومدی
the waves of the sea U امواج دریا
hertzian waves U امواج هرتز
emissions U انتشار امواج
reverberations U برگشت دادن امواج
hertzian wave U امواج هرتز hertz
tidal wave U امواج جذر و مدی
wave band U دسته امواج رادیو
wave front U جبهه امواج رادیویی
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
reverberation U برگشت دادن امواج
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
echoes U برگشت امواج رادار
pulsing U پرتاب امواج انرژی
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
bleeding U باند تداخل امواج
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
echoed U برگشت امواج رادار
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
echoing U برگشت امواج رادار
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
attenuation U افت قدرت امواج
echo U برگشت امواج رادار
langley U واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
lumen U واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
wave period U زمان تناوب امواج دریا
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
beam width U عرض ستون امواج رادار
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1may fader good
2interfereometry
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com